“وقت طلاست.” ما با این جمله بزرگ شده ایم و تقریبا هیچ شکی در آن نداریم. زمان مهمترین دارایی در طول زندگی ما نیست، زمان خود زندگی ماست و وقتی زمان ما به پایان می رسد، زندگی ما نیز به پایان می رسد. من اگر بتوانم هزار سال زندگی کنم، صد سال اول را می گذارم برای فوتبالیست شدن، صد سال دوم را اختصاص می دهم به بهترین گلف باز جهان شدم، صد سال سوم را به جهانگردی اختصاص می دهم. صد سال بعدی تلاش می کنم که ثروت کسب کنم و … . اگر محدودیت زمان وجود نداشت، احتمالا به هر آرزویی که داریم، می توانستیم برسیم.
مدیریت زمان، مدیریت زندگی
مدیریت زمان مهارتی است که می تواند این عمر محدود ما را کمی تحت کنترل در بیاورد تا حداقل بتوانیم به برخی از آرزوها و اهداف خود برسیم. جدول های زمان بندی شده، گوگل کلندر، تقویم های رو میزی، ساعت های مچی و دیواری و ساعت های وسط شهر، آلارم موبایل، زنگ مدرسه و … همه و همه ساخته شده اند که ما بتوانیم زمان خود را مدیریت کنیم. اما استفاده از این ها و صرفا اختصاص دادن منظم ساعت ها به کار، آنقدر که باید نمی تواند تاثیر گذار باشد، مگر آن که خودمان، حداقل بدن خودمان را هم در این ماجرا دخیل کنیم.
ساعت اصلی در درون ماست.
در میان بسیاری از مباحث مدیریت زمان، حلقه ی گم شده، توجه به شخص ماست. ما تصور می کنیم زمان دقیقا همان عقربه های ساعت است اما به واقع زمان در درون بدن ما، جریان دارد. بدن ما بهتر از خیلی از ساعت ها زمان را درک می کند و خود را بر اساس آن تنظیم می کند. بدن ما شب و روز را می فهمد، ظهر را می فهم و می داند. حتی اگر خودمان ساعت را ندانیم و خورشید را هم نبینیم، اما بدن ما از ماجرا با خبر است.
همین موضوع شروع بحثی است برای کتاب ” کی، ترفند های علمی زمان سنجی عالی” اثر دنیل اچ. پینک. کتابی که بهتر است قبل از این که پیرتر شویم آن را بخوانیم.
به صورت خلاصه، این کتاب به این موضوع می پردازد که بدن ما چه ساعت هایی را دوست دارد و چه ساعت هایی را دوست ندارد. این موضوع از سمتی برای بسیاری از ماها پیش پا افتاده است اما سعی می کنیم آن را دست کم بگیریم. مثلا می دانیم غروب جمعه چگونه می تواند ما را از پا در بیاورد، اما احساس می کنیم که می کنیم که موضوع آنقدر مهمی نیست. مثلا می دانیم که بعد از ناهار شاید توان کار کردن را نداشته باشیم، اما سعی می کنیم خود را قوی تر از این ها نگه داریم و به کار ادامه دهیم. اما چیزی که نمی دانیم این است که وجود ما، حداقل در این دنیا، همین بدن ماست و ما تحت کنترل آن هستیم.
بدن ما قرار است کار های مختلفی را در زمان های مختلفی انجام دهد. اگر این دو با هم دوست بمانند، می توان نتایج اعجاب آوری گرفت و اگر بخوایم این دو ناسازگار با هم حرکت کنند. تقریبا محکوم به تحمل یک زندگی تقریبا دوست نداشتنی می شویم. پس بهتر است قبل از هر برنامه ریزی ای بدن خود را بشناسیم و زمان بندی هایمان را بر اساس آن انجام دهیم.
نویسنده بر اساس پژوهش های علمی، بررسی می کند که بهتر است هر نوع عملی را معمولا در چه زمانی انجام دهیم. مثلا بهتر است جلسه های کاری را صبح ها برگزار کنیم یا عصر ها؟ چه ساعتی زیر تیغ جراحی برویم، چه ساعتی ایمیل جواب دهیم. چه ساعتی ورزش کنیم و …
شاید بگویید هر کسی مدلش فرق دارد. درست است، برای همین است که نویسنده می گوید ابتدا خودتان را بشناسید و ببینید از کدام گونه ی انسان ها هستید و سپس بر اساس آن این هارا انتخاب کنید.
این کتاب شبیه یک جعبه ابزار است. به شما کمک می کند که حداقل بخش قابل توجهی از اعمالتان را در زمان درست انجام دهید تا نتیجه ی بهتری بگیرید. نمی خواهم بگویم کتاب زندگی شما را دگرگون خواهد کرد، اما حتی اگر کتاب بتواند روزانه نیم ساعت زندگی شما را سرخوش تر کند، احتمالا در عمر 70 ساله ی ما باعث می شود در حدود یک سال، لحظه های خوش تری را تجربه کنیم، لحظه هایی که تنش کمتری را تحمل میکنیم، خسته نیستیم و کارمان را کمتر با زور زدن به پیش می بریم.
اما می تواند از این ها بهتر باشد، کارهای کوچک اثر بزرگ می گذارند، تصور کنید که بتوانید زمان جلسات کاری تان را جوری تنظیم کنید که کمتر در جلسات روی مخ هم دیگر بروید، احتمالا نتیجه ی یک کدام از این جلسات بالاخره می تواند شما را وارد سطح بالاتری از زندکی کند دیگر؟ درست است؟
همان طور که گفتم این کتاب کمک می کند که بین بدن خود و زمان پیوند دوستانه تری برقرار کنید. مثلا باعث می شود که قبل از چرت ظهر، حتما یک قهوه بخورید. عجیب است اما واقعیت دارد.
اگر به دنبال افزایش بهره وری زندگی شخصی خود، مدیریت زمان خود و در کل بهبود زندگی خود هستید، بهتر است این کتاب را در لیست کتاب های خود بگذارید.
خرید کتاب کی، ترفند های علمی زمان سنجی عالی
اگر میخواهید این کتاب را بخوانید می توانید از طریق لینک های زیر کتاب را تهیه کنید.
وبسایت نشر نوین || فیدیبو || طاقچه