تحول دیجیتال امروز به ضرورتی تبدیل شده است که بسیاری از مدیران مدعی هستند که اهمیت و ضرورت آن را درک کردهاند و برنامههایی برای حرکت به سمت آن دارند. در منابع مختلف داخلی و خارجی در مصاحبهها و گفتگوها به موانع متعددی در مسیر تحول دیجیتال در بخش معدن و صنایع معدنی بر میخوریم اما تنها اندکی از آنها به موضوع تغییرات مدیریتی پرداختهاند. عمر کوتاه مدیریت در ایران سالهاست که در حوزههای بسیاری نظیر شهرداریها و … یک مانع اساسی برای پیشرفت و توسعه بیان شدهاست. اما در حوزه تحول دیجیتال به خصوص در بخش معدن این موضوع بسیار پر رنگ است. در این یادداشت کوتاه سعی میکنم به صورت خلاصه این موضوع را بررسی کنم که اصلا چرا مدیرعامل مهمترین نقش در فرآیند تحول دیجیتال را دارد، چرا تغییر مدیرعامل میتواند بر تحول دیجیتال تاثیرگذار باشد و چه راه حلی به این مسئله کمک میکند.
چرا مدیرعامل مهمترین شخص در فرآیند تحول دیجیتال است؟
تحول دیجیتال یک تحول همهجانبه است و همه بخشهای سازمان را درگیر میکند. تحول دیجیتال نیازمند تغییر در فرهنگ سازمانی، ساختار سازمان، زیرساختها، فرآیندها و … نیز است. هنگامی که در مورد چنین سطح از تغییر صحبت میکنیم، نمیتوانیم وظیفه رهبری و پیشبرد آن را بر دوش تنها یک مسئول، یا حتی یک معاونت یا کمیته راهبردی بدون حضور فعال مدیرعامل بدانیم.
در حوزه معدن و صنایع معدنی، که بازیگران اصلی آن شرکتهای بزرگ هستند، این تحول همه جانبه دشوارتر است. شرکتهای معدنی گستره فعالیت بسیار وسیع و پیچیده دارند، ساختار سازمانی بسیار بزرگ و نیروی انسانی بسیاری را در کنار خود دارند، بخش عمدهای از این نیروی انسانی تحصیلات عالی و تخصصی ندارند و شاید از همه مهمتر سطح بکارگیری و نقش آفرینی فناوری در آنها بسیار کمتر از سایر صنایع است. از همین رو این تحول نسبت به سایر صنایع بسیار دشوارتر است. از همین رو نقش مدیرعامل در همسو نگه داشتن فعالیتها در سرتاسر سازمان نه تنها انکار ناشدنی است بلکه مهمترین نقش است.
تحول دیجیتال یک شبه انجام نمیشود. گزارشهای متنوعی زمان فرآیند تحول دیجیتال در بخش معدنی را در حدود 5 سال ارزیابی کردهاند. بر اساس نظرسنجی برگذار شده در دومین همایش معدنکاری دیجیتال در ایران نیز 72 درصد شرکتکنندگان مدت زمان این فرآیند را 5 سال و بیشتر( 7 سال و 10) را برآورد کردهاند. چالشهای متعددی که بر سر این مسیر قرار دارد به راحتی میتواند این زمان را افزایش دهد. تحول دیجیتال نیازمند منابع مالی گسترده است. در حالی که دستاوردهای اقتصادی تحول دیجیتال در بخش معدن کاملا مشهود است، اما رسیدن به آن دستاورد علاوه بر زمان زیاد، نیازمند سرمایهگذاری و صرف هزینههای بسیار است. با توجه به عدم توسعه بخش معدن، علیالخصوص در ایران، با نسل قبلی صنعت، این هزینهها بسیار بیشتر هم خواهد بود. منابع مالی همیشه محدود هستند و شرکتهای معدنی با توجه به طرحهای توسعه و … باید تصمیمات سختی را بگیرند.
از همین رو و بنابر دلایل ناگفته و متعدد دیگر تحول دیجیتال یک مسئله راهبردی برای شرکتها است و سبب می شود که مدیرعامل پر رنگترین نقش را در این مسیر ایفا کند. اما دوره مدیریت برخی از مدیران در شرکتها بسیار کوتاه است.
اثرات تغییرات مدیریتی در ایران چندان موضوع جدیدی نیست، در بسیاری از حوزهها، علیالخصوص در بخشهای دولتی، این تغییرات متوالی سبب روی زمین ماندن پروژه های بسیاری میشود. کافی است به پروژههای صنعتی و عمرانی دولتی که افتتاح آنها سالها به تاخیر افتاده است نگاه کنید. بخش معدن به واسطه دولتی یا خصولتی بودن بازیگران متعدد آن و همچنین چالشهای متعدد آن نیز از این قاعده مستثنی نیست. حال مسئله این است که چگونه این تغییرات مدیریتی میتواند تحول دیجیتال را مختل کند.
تغییرات مدیریتی چگونه تحول دیجیتال در بخش معدن را تحت تاثیر قرار میدهد؟
تغییرات مدیریتی تنها شامل تغییر مدیرعامل نمیگردد، اما همانظور که در بالا گفتیم، تحول دیجیتال باید زیر نظر مدیرعامل باشد، تمرکز در این یادداشت بیشتر تغییر شخص مدیرعامل است. اما قطعا تغییرات مدیران میانی نیز بر این موضوع بسیار اثرگذار است.
زمانی که شرکتها دستخوش تغییرات مدیریتی میشوند، اغلب تغییری در اولویتها، استراتژیها و منابع ایجاد میشود. این میتواند منجر به از دست دادن سرعت و جهتگیری تلاشهای تحول دیجیتال شود که منجر به تاخیر و ناکارآمدی میشود. ممکن است مدیریت جدید اهمیت تحول دیجیتال را به طور کامل درک یا درک نکند، که میتواند مانع موفقیت کلی آن شود
زمان و هزینه زیاد تحول دیجیتال در بخش معدن سبب میشود که پیشبرد آن نیازمند برنامهریزی بلند مدت و داشتن یک نقشه راه مناسب باشد. امروزه برخی از شرکتهای معدنی در ترسیم چنین نقشه راهی گامهایی برداشتهاند اما با وجود چنین نقشه راههایی و برنامه های مکتوبی برای تحول دیجیتال، تغییرات مدیریتی به راحتی اولویتها در شرکتها را تغییر میدهد. با توجه به چالشهای متعدد پیشِ پای صنایع معدنی نظیر سیاستگذاریهای نادرست حاکمیتی، شرایط نامناسب اقتصادی، موضوع انرژی و دهها موضوع دیگر که در لحظه میتواند معادن را تحت تاثیر قرار دهد، طبیعی است که از اولویت خارج شدن پروژه تحول دیجیتال چندان دور از ذهن نباشد.
با در نظر گرفتن این فرض که حتی تحول دیجیتال اولویت بماند و حتی در برنامه مدیریت جدید جایگاه مهمتری نیز پیدا کند، باز هم این تغییرات میتواند اثرات منفی خود را نمایان کند. موضوع این است که مدیران سلیقه خود را در پیشبرد برنامههای خود دارند و همین موضوع باعث میشود که در برخی(شاید بسیاری) از موارد تلاشهای جدید در راستای تلاشهای قبلی نباشد. همین موضوع حجم دوباره کاریها را افزایش میدهد و سبب اتلاف زمان و منابع میگردد و از شتاب لازم تحول دیجیتال میکاهد. امروزه بسیار شاهد هستیم که شرکتها چه در بخش معدن و چه در صنایع دیگر، چندین سند و نقشه راه و … مختلف برای یک موضوع راهبردی تدوین کردهاند اما وارد مرحله اجرا نمیشوند. یکی از دلایل همین موضوع است که مدیران تمایل دارند سلیقه خود را بکارگیرند و بکارگیری سلیقه جدید نیازمند سند و نقشه راه جدید و … است.
حتی اگر در صورتی که مدیر بعدی سلیقه و اهداف کاملا یکسانی با مدیر و مدیران قبلی داشته باشد، متاسفانه به سبب عدم مستندسازی و مکتوب سازی فعالیتهای انجام شده باز هم شاهد کاهش شرعت در این مسیر هستیم.
در شرایط موجود نمیتوان انتظار داشت که ثبات طولانی مدت را بر روی صندلی مدیریت در شرکتهای بزرگ ببینیم، به عنوان نمونه صنایع ملی مس ایران در سه سال گذشته سه مدیر عامل مختلف را در راس امور خود دیده است. اما با این شرایط چه راه حلی برای کاهش این اثرات منفی وجود دارد؟
یکی از مواردی که میتواند تاثیر گذار باشد، مستندسازی و مکتوب سازی است تا دانش سازمانی از بین نرود. موضوعی که متاسفانه در ایران چندان به آن پرداخته نمیشود. بهتر است در مسیر تحول دیجیتال، گام به گام اقدامات اجرا شده، از کوچکترین مورد تا اقدامات فنی جدی، مکتوب و گزارش شوند. به عنوان نمونه در حالی که یکی از بزرگترین شرکتهای معدنی کشور در حال حاضر یک RFP باز در مورد یک فناوری دیجیتال دارد، دو سال قبل یک شرکت دانش بنیان در حال ارائه همین فناوری به همین شرکت بوده است.
راه حل دیگری که مناسب به نظر میرسد همکاری بلندمدت با شرکتهای مشاور و یا ارائه کننده خدمات تحول دیجیتال به عنوان مشاور در این مسیر است. هرچند که بسیاری از شرکتها در راستای تدوین برنامههای خود از این شرکتها بهره میگیرند اما همکاری بلند مدت با این شرکتها سبب میشود که از نگاه سلیقهای به موضوع تحول دیجیتال کاسته شود و تداوم این فعالیت حفظ گردد.
سازمانها باید بدانند که پیشبرد تحول دیجیتال سخت و چالش برانگیز است، نیازمند مدیری است که حامی واقعی تحول دیجیتال باشد و به اندازه کافی زمان برای پیشبرد برنامههای خود در این مسیر را داشته باشد. هرچند در بسیاری از مواقع، علیالخصوص هنگامی که مدیران با رویکرد سنتی و قدیمی جای خود را به نسل جدید مدیران میدهد، تغییرات مدیریتی میتواند زمینه حرکت به سمت تحولات بزرگ و تحول دیجیتال باشد اما در کل آشفتگی مدیریتی موجود در بخشهای متعددی از حوزه معدن در ایران یک مانع مهم در این مسیر است.