هوای یکدیگر

 

ما رسما در بحران هستیم ، قیمت ها روز به روز بیشتر می شود ، فقر شتابان گسترده تر و شکاف طبقاتی روز به روز بیشتر می شود . مسئولین و سیاست مداران ، نالایق ، ناتوان و بسیاری از آن ها هم فاسد هستند ،گاهی واقعا دوست دارم برخی از آن هارا ،همانند مردم اوکراین ، به داخل سطل زباله بیاندازم .

همه ی ما به عملکردشان منتقد و معترض هستیم ، همه ی ما این روز ها در شبکه های اجتماعی از فقر و نداری و گرانی داد می زنیم . عکس و فیلم منتشر می کنیم از وضعیت نا بسامان جامعه ، آن هم با عنوان “اطلاع رسانی” و “آگاهی بخشی” اما حس می کنم دیگر همه ی ما هم آگاهی داریم هم اطلاع ، از همه چیز.

الان وقت عمل است . نمی خواهم بگویم برویم و مسئولین نالایق را در سطل زباله بیاندازیم ، که کاش واقعا می توانستم ، می خواهم کوچکترین اعمالی را که می توانیم با آن به یکدیگر کمک کنیم را پیدا و آن را اجرا کنیم ، حالا که کسی هوای مارا ندارد ،حداقل خودمان به خودمان رحم کنیم . این تمامی ماجراست .

سال ها قبل قصه ای شنیدم که می گفت ، مردی در پس کوچه های شهری ، در جایی تنگ و تاریک یک دکان کوچک می بیند ، از پیرمرد فروشنده می پرسد ، به چه امیدی اینجا دکان خود را باز می کنی ؟ پیرمرد در جواب می گوید ، خدایی که فرشته ی مرگش را برای گرفتن جانم به این بی راهه و پس کوچه می فرستد

، فرشته ی رزق و روزی اش را هم می فرستد .

باور پیرمرد جالب بود ، دیدن مغازه های کوچک در جاهایی که باورش هم سخت است گواه این بود که واقعا این افراد هم به سهم خود می فروشند و روزی دارند . اما احساس می کنم این قضایا امروز(دقیقا همین روزهایی که ما داریم می گذرانیم ) کاربرد ندارد . احساس می کنم فرشته ی رزق و روزی خدا هم این روز ها به جای فروشگاه های کوچک ، به سوی فروشگاه های زنجیره ای و بزرگ می روند و همه چیز را از آن ها می خرند .

نگاهی که به فروشگاه های زنجیره ای بیاندازیم ، نکات جالبی را متوجه می شویم .آن ها روز به روز بزرگتر می شوند ، آن ها همه چیز را می فروشند ، تخفیف های خوب می دهد (که گاها آنقدر هم خوب نیست ) ، آن ها روز به روز همه جا تکثیر می شوند .

یک مارکت بزرگ و زنجیره ای را در نظر بگیرید (فرق نمی کند کدام یک) ، مالکان و سهام داران آن ها می توانند صد تا از امثال مارا بخرند و بفروشند و روز به روز هم ثروتمند تر می شوند . (نوش جانشان ، آن ها خوب بلدند کار کنند و خوب هم پیشرفت می کنند ) اما با افتتاح هر شعبه از این مارکت ها در یک منطقه شهر ، متوجه می شویم که حداقل چند بقالی و قصابی و میوه فروشی و … متحمل یک ضرر می شوند مگر این که بتوانند با این مارکت های غول و زنجیره ای رقابت کنند . رقابت به شدت سختی است و چهره ی خیابان ها و کوچه ها نشان داده است که با آمدن یک فروشگاه بسیار بزرگ زنجیره ای در یک محله ، چگونه دکان هایی که دهه ها در این محلات کاسبی می کرده اند ، به دلیل عدم توان رقابت ، کوچک و کوچک تر شده اند . این اتفاق در شهر های کوچکتر ، مشهود تر است .

یک طرفه هم نباید سخن بگویم ، فروشگاه های بزرگ هم افراد بسیاری را استخدام می کنند ، از نظافت چی تا فروشنده و حسابدار و انتظامات . نمی توان این را نادیده گرفت ، اما عیان است که پایه حقوق کارگر، در این شرایط و دوران اصلا پاسخگو نیست و در واقع اگر بخواهیم گردش مالی یک دکان با سابقه را با حقوق یک کارگر مقایسه کنیم ، چندان برابری ای مشاهده نمی شود .

از طرفی دیگر این فروشگاه ها واقعا خرید را ساده تر می کنند ، همانجایی که پنیر می خرید ، همانجا گوشت می خرید ، همانجا مرغ و ماهی می خرید و … ، احتمالا برخی از این محصولات را در بقّالی ها هم نمی توانید پیدا کنید ، این فروشگاه ها برخی مواقع تخفیف می دهند ، قرعه کشی دارند و خیلی چیز های دیگر .بی دلیل نیست که ما خرید از آن ها را ترجیح می دهیم .
اما بیایید و کمی به خود سختی بدهیم ، هزینه بر نیست ، تنها شاید باید به جای یک فروشگاه رفتن ، سراغ چندین مغازه برویم ، گوشتمان را از یک قصابی ، چیپس و پفکمان را از پیرمرد بقال و … ، شاید تخفیف چند درصدی ای که شاید برخی روز ها در فروشگاه ها اعمال می شود را از دست بدهیم ، اما از محو شدن یک سری کسب و کار های کهنه کار (همه ی ما بسته شدن بقالی های قدیمی به خاطر عدم توان رقابت را دیده ایم ) ، آن هم در این شرایط “بحرانی” جلوگیری کنیم .

به نظر من خرید های روزانه ی ما (که بعد از هزینه مسکن ، بزرگترین پخش هزینه های خانواده را شامل می شود) می تواند به جای پولدار شدن بیشتری از ثروتمندان ، بسیاری از افراد در رده مالی پایین و متوسط را به جایگاه مناسب مالی برساند ، یا حداقل از بیکار شدن آن ها جلوگیری کند .

علاوه بر فروشگاه های غول و قدرتمند ، فروشگاه های اینترنتی بزرگ نیز این روز ها نقشی اینچنین دارند ، آمازون که جف بزوس را تبدیل به پولدارترین مرد جهان کرد و نمونه های داخلی نظیر دیجیکالا و بامیلو و…
این فروشگاه ها به خودی خود بد نیستند ، نه تنها بد نیستند بلکه اتفاقی است که باید رخ بدهند ، به هر حال خرید و فروش نباید به شکل سنتی ای که ما تجربه کردیم بماند و نمی توان هم جلوی آن را گرفت ، کاری است که باید رخ بدهد .

اما باز هم حرف اصلی من این است که “در شرایط بحرانی فعلی ، کمی هوای کسب و کار های کوچک را داشته باشیم .” برای مثال دیجیکالا رنگ خرید را به تنهایی تغییر داده است ، از کتاب مورد نظر تا کاور موبایل تا شامپو و لباس و ادکلن و … ، از شیر مرغ تا جون آدمی زاد . تازه تحویل درب منزل .

خیلی عالی است ، تخفیف دارد ، ضمانت بازگشت کالا دارد ، تنوع محصولتشان بسیار زیاد است و …، اما حس می کنم بیایید و همه خرید ها را از دیجا کالا نکنید ، اگر محصولی که میخواهید بخرید را می توانید در مغازه های معمول پیدا کنید ، دریغ نکنید . می توانید به جای سود رسانی به یک ثروتمند ، از خالی شدن جیب یک فرد عادی جلوگیری کنید .

همه ی صحبت من قصه ی آن فردی که می گفت ” برای خرید به مغازه ای رفتم ، مقداری خرید کردم و در آخر گفتم تخم مرغ می خواهم ، گفت دارم اما از مغازه ی روبرویی بخر ، عیال واره و ناتوان ” .

در این شرایط فعلی که رسما ” بحرانی” است . تنها با تغییر در رویه ی خرید کردنمان می توانیم از گسترده شدن فقر و صد البته شکاف طبقاتی بیشتر جلوگیری کنیم .

نه فروشگاه های بزرگ بد هستند نه فروشگاه های غول اینترنتی ( که البته امروزه نقد های فراوانی به عملکرد این فروشگاه ها وارد است ) اما شراط زمانه ایجاب می کند که در میان رقابت نابرابر این غول ها با خرده فروش های محلی ، هوای کوچکتر هارا داشته باشیم . بُعد های دیگر بررسی باشد برای روزگاری که اینگونه تحت فشار نباشیم .

من ، محمد جواد جاویدی ، تمام تلاشم را می کنم که از این به بعد با تغییر در رویه ی خرید خودم ، مانع از بیکار شدن و تنگ شدن سفره ی افراد جامعه شوم . دوست دارم شما هم هوای این کسب و کار هارا داشته باشید . گردش مالی بزرگی است که این روز ها به جای جیب قشر زیادی از مردم تنها به جیب بخش بسیار کوچکی از جامعه می رود . این کار به شدت موثر تر از اعمال دلسوزی های مجازی و یا صدقه دادن و … است . می توان واقعا کمک کرد .

این یک تعهد نامه بود ، تعهد به هوای یک دیگر را داشتن ، امیدوارم بتوانیم به سهم خودم #هوای_یکدیگر را داشته باشیم

 

 

پی نوشت :

دو روز پیش برای خرید یک کیسه فریزر جلوی یک دکان خاک گرفته قدیمی ، که تابه حال ندیده بودمش ترمز کردم ، پیرمرد فروشنده با چنان ذوقی از جایش بلند شد و از پشت پنجره بهم نگاه می کرد که ببینه برای خرید به مغازه اش میریم یا نه ، که فهمیدم یک خرید میتونه چقدر یه نفرو خوشحال کنه و خب سعی می کنم دیگه این خوشحالی رو از کسی دریغ نکنم . شما هم هواشون رو داشته باشین .

مورد بدی که دوست داشتم بهش بپردازم ، خرید از فروشگاه های روستایی و بین راهی هستش ، قبل از سفر همه ی وسایلتون رو از داخل شهر ها نخرید ، توی مسیر و روستاها این مغازه ها به امید خرید شماها باز هستن ، اگر نخریم نه تنها صرفا بیکار میشن ، بلکه مهاجرت به سمت شهر ها هم بیشتر میشه که خودش کلی نتایج دیگه رو به دنبال داره .

این ها فقط حرف و نظر من نیست ، یادداشت های دیگه ای هم در این مورد نوشته شده ، حتما بخونید ، حتما به هم دیگه معرفی کنید . من صرفا نوشتم تا بار دیگه معرفی کنم و تعهد بدم .خیلی مفید تر از اینه که توئیت بزنیم و ناله کنیم .اینجوری بهتر میشه #هوای_یکدیگر رو داشته باشیم .

قرار نیست که همه ی محصولات رو از این مغازه ها بخریم ، قراره چیزی که دارن رو ازشون بخریم و مابقی وسایل رو از فروشگاه های بزرگ تر .این بخش کوچک هم خودش میتونه موثر باشه و ادامه ی کار رو قانون بازار انجام میده .J

توی یادداشت بار ها تاکید کردم در مورد “شرایط فعلی ، بحران ، امروز” دقیقا منظورم همین امروزه .یعنی شرایطی که امروز داریم حکم میکنه، به فردا نندازیم این کار رو

اگر راه دیگه ای رو هم میشناسید (که حتما هست) که میشه باهاش #هوای_یکدیگر رو داشت حتما بگین و به هم معرفی کنیم .شرایط بدیه .

شرایط فعلی به شدت به خاطر بی کفایتی مسئولین است و کاش بشود مسئول بی لیاقت را در سطل زباله و یا زباله دان تاریخ انداخت .

 

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *